سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از شریفترین کردار مرد بزرگوار آن است که از آنچه مى‏داند غفلت نماید . [نهج البلاغه]
با تو شاید ...بی تو عمرا
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» قایم موشک بازی

چش گذاشتم که بری قایم بشی

اما هیچوقت دیگه پیدا نشدی

تو همون رود غریبی که یه روز

رفتی و قسمت دریا نشدی

چشامو بسته بودم گمت کنم

وقتی پیدا شدی پیشت بمونم

من می خواستم که توی نبودنت

قدر بودنت رو بیشتر بدونم

اما تو رفته بودی از پیش من

 یه جایی که دیگه پیدات نکنم

یه جایی که من دیگه نبینمت

یه جایی که یاد چشمات نکنم

اما هر شب تو میای به خواب من

وقتی چشمامو می بندم پیشمی

گل من هر گلی رو بو می کنم

وقتی تو نگاش می خندم پیشمی

چش گذاشتم که بری قایم بشی

گفتی شاید دیگه پیدا نشدم

من همون چشمای بسته ای بودم

که با رفتنت دیگه وا نشدم

 

 

 

گل من گریه مکن،
 که در آئینه ی اشک تو ..غم من پیداست
 قطره ی اشک تو داند ....غم من دریاست
 گل من گریه مکن
 سخن از اشک مخواه
 که سکوتت ...................گویاست
 از نگه کردنت... احوال تو را می دانم
 دل غربت زده ات،.... بی نوایی... تنهاست
 من و تو می دانیم ...چه غمی ....در دل ماست
 گل من گریه مکن،
 اشک تو صاعقه است.
 تو بهر شعله، چشمان ترم ................می سوزی
 بیش از این گریه مکن،
 که بدین غمزدگی............ بیشترم.......... می سوزی
 گل من گریه مکن،
 من چو مرغ قفسم.
 تو در این کنج قفس............ بال و پرم............. می سوزی
 گل من گریه مکن،
 که در آئینه ی اشک تو..... غم من پیداست
 قطره ی اشک تو داند... غم من دریاست
 دل به امید ببند..
 نا امیدی... کفر است
 چشم ما بر فرداست
 ز تبسم مگریز
 درد دندان تو در غنچه ی لبها زیباست...



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » مهیا پرتو ( چهارشنبه 85/6/8 :: ساعت 6:18 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

قایم موشک بازی

>> بازدید امروز: 0
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 1881
» درباره من

با تو شاید ...بی تو عمرا
مهیا پرتو
دیدی رسیدیم به سکانس آخر تو موندی و پنجره ...چشمای تر

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب